تو مطلب قبلی صحبت کردیم که قبل از عمل اسلو خیلی چاق بودم.
خلاصه این بود که حاضر شده بودم به هر دری بزنم که لاغر بشم.
هرکی هر روش لاغری می گفت من امتحان می کردم
یه جورایی دوست داشتم اشکل همین عکس بشم
.
ازین متخصص تغذیه به اون متخصص تغذیه.
خلاصه هر جایی که بگی سر می زدم.
یکی میگسفت دارو گاهی فلان برای لاغری اومده می رفتم سرغش اونیکی میگفت فلان دارو اومده می رفتم سراغش .
خلاصه هر روشی که بگید امتحان کردم ولی نشد که نشد.
هزار بار باشگاه بدنسازی ثبت نام کردم رفتم و هی ولش کردم.
امید برای لاغری یک آرزو شده بود برام.
همش این عکسارو نگاه می کردم و به بقیه غبطه می خوردم.
یه روز برای پیاده روی رفته بودم خیابون.
تو حال و هوای خودم بودم راستش .
خیلیم گشنم بود.
از دم یه فلافلی رد شدم ولی از ترس چاقی خودمو زدم به اون راه.
از اونجا رد شدم و رفتم تا مغازه بعدی .
راستش دیگه بی خیال چاقی شدم و برای خودم یه ساندویچ دابل خریدم.
از همینا که توشو هرچقدر میخواستی میتونستی پرکنی.
راستش از نگاه دیگران خسته شده بودم.
خوب چاق بودم و گشنه چکار باید می کردم خوب ؟
خلاصه ساندویچمو خوردمو رفتم برای ادامه پیاده روی.
تو افکار خودم بودم که یهو دوستمو دیدم.
غزاله همکلاسیم
یه سالی بود که ندیده بودمش .
راستش پایه شیطونیای غذایی هم بودیم قبلنا.
اومک مثل من تپل بود ولی.
ولی ایندفه از دیدنش خیلی جاخورده بودم.
تقریبا دیگه به سختی میشد بشناسمش .
شده بود پوست و استخون.
خیلی عجیب بود گفتم رژیم لاغری گرفتی ؟
گفت نه ولی بهت میگم.
شروع کردیم به پیاده روی .
در مورد لاغری صحبت می کردیم تا در نهایت گفت عمل اسلیو معده انجام داده .
خیلی انگیزه گرفته بودم ادامشو بهتون میگم یکم دیگه سر بزنید.
درباره این سایت